۳۱-۲-۲-۳- نظریهی کنش اجتماعی ماکس وبر[۹۱]: ماکس وبر کنش اجتماعی را بر حسب معیارهای درونی افراد به شیوهای ذهنی بیان می نماید از دیدگاه وبر کنش(انسانی) در صورتی اجتماعی است که فرد یا افرادی که رفتار می کنند برای آن معنای ذهنی قائل هستند و رفتار دیگران را مد نظر قرار می دهند و در این جریان خود از آن متأثر می شوند. این تعریف کوتاه امکان آن را می دهد تا برای مشخص کردن خصوصیت اجتماعی کنش سه معیار برقرار ساخت. اول آنکه اشخاص باید رفتار دیگران و همچنین حضور یا وجود دیگران را در نظر داشته باشند. دوم معنیدار بودن است یعنی کنش فرد باید دارای ارزش علامت یا نشانهای(نمادی) برای دیگران و کنش دیگران هم ارزش علامت یا نماد(سمبل) برای خود فرد داشته باشد به عبارت دیگر صرف در نظر داشتن دیگری برای آنکه کنشی اجتماعی باشد کافی نیست بلکه فرد باید با کنش خود نشان دهد که انتظارات دیگران را فهمیده است وکنش او به منظور پاسخ به آن است و یا نشان دهد که قصد ندارد بدان پاسخ دهد، سوم معیار دلالت برآن دارد که رفتار اشخاص در یک کنش اجتماعی دخالت دارند. به عبارت دیگر بایستی افراد با رفتارخود نشان دهند که انتظارات دیگران را دریافتهاند و می پذیرند و یا درک می کنند که بدان پاسخ دهند. میرویسی؛(۱۳۸۵)
۳۱-۲-۳- نظریه های مددکاری اجتماعی
۳۱-۲-۳-۱- نظریه توانمندسازی و مدافعه: توانمند سازی به فرایندی اجتماعیگفته میشود که به منظورآگاه سازی، آموزش مستمر برای ارتقای ظرفیت های فردی و اجتماعات محلی ونیز یاوری افراد در دسترسی به منابع و تأمین زندگی مولد میباشد. میرویسی؛(۱۳۸۵)، دیدگاه توانمند سازی در پی آن است به مراجعان کمک کند تا با کاهش تأثیرات موانع فردی و اجتماعی در بکار بردن قدرت موجودی که دارند و همچنین افزایش ظرفیت و توانایی و اعتماد به نفس آنان جهت استفاده از قدرت و انتقال قدرت از گروه ها و افراد، توانایی تصمیم گیری و اقدام در امور زندگی خودشان را به دست آورند. و هدفش توانمند سازی افراد است تا بتوانند بر موانع در دستیابی به اهداف زندگی و دسترسی داشتن به خدمات غلبه کنند.
دیدگاه مدافعه در پی آن است تا علایق و منافع مراجعان بی قدرت را به افراد قدرتمند و ساختارهای اجتماعی نشان دهد. فرد دولینو[۹۲]و همکارانش؛(۲۰۰۴) چهار نوع خدمت مدافعهای را برای مراجعان مشخص می کند:
حمایت از افراد آسیب پذیر
فراهم کردن حمایت به گونهای که کارکرد اجتماعی افراد افزایش یابد
حمایت از مطالبات و خواستهای مراجعان و پیشبرد آنها
پرورش هویت و کنترل مالکوم پین[۹۳]؛(۱۳۹۰).
۳۱-۲-۳-۲-نظریهی سلامت اجتماعی کییز[۹۴]: کییز سلامت اجتماعی را ارزیابی و شناخت فرد از چگونگی عملکردش در اجتماع و کیفیت روابطش با افراد دیگر، نزدیکان و گروه های اجتماعی که وی به عنوان عضوی از آنهاست، تعریف می کند. سام آرام؛(۱۳۹۱)
کییز بعد سلامت روانی و اجتماعی را نشانه کارکرد مثبت می خواند. وی بر این اساس مدل پنج عاملی خویش را مطرح می کند که در آن پنج عامل انسجام، پذیرش، شکوفایی، مشارکت و انطباق اجتماعی شاخصهای سلامت را تشکیل می دهند. که به شرح نمودار زیر می باشد.
شکل شماره ۳: مدل پنج عاملی کییز
شکوهفایی اجتماعی: دانستن و اعتقاد داشتن به اینکه جامعه به شکل مثبتی در حال رشد است و باور به اینکه اجتماع سرنوشت خویش را در دست داردو به مدد توان بالقوهاش مسیر تکامل خویش را کنترل می کند.
همبستگی اجتماعی: همبستگی یا انطباق اجتماعی در مقابل بی معنایی در زندگی قابل مقایسه است. و شامل ارزیابی فرد از اجتماع به صورتی قابل فهم، قابل پیش بینی و محسوس است. و در حقیقت درکی است که فرد نسبت به کیفیت، سازماندهی و اداره دنیای اجتماعی اطراف خود دارد.
انسجام اجتماعی: احساس بخشی از جامعه بودن، فکر کردن به اینکه فرد به جامعه تعلق دارد. احساس حمایت شدن از طرف جامعه و سهم داشتن در آن. بنابراین انسجام آن درجهای است که در آن مردم احساس می کنند که چیز مشترکی بین آنها و کسانی که واقعیت اجتماعی آنها را میسازند وجود دارد.
پذیرش اجتماعی: داشتن گرایش های مثبت نسبت به افراد، تصدیق کردن دیگران و به طور کلی پذیرفتن افراد علی رغم برخی رفتار سردرگم کننده و پیچیده آنها پذیرش اجتماعی مصداق اجتماعی از پذیرش خود(یکی از ابعاد سلامت روان) است. در پذیرش خود فرد نگرشی مثبت و احساس خوبی در مورد خودش و زندگی گذشته دارد و با وجود ضعفها وناتوانیهایی که دارد همه جنبههای خود را میپذیرد. در پذیرش اجتماعی، فرد اجتماع و مردم آن را با همه نقصها و جنبههای مثبت و منفی باور دارد و می پذیرد. سام آرام؛(۱۳۹۱)
حاتمی؛(۱۳۸۸)منظور از پذیرش اجتماعی درک فرد از جامعه با توجه بخصوصیات سایر افراد است.
مشارکت اجتماعی: این احساس که افراد چیزهای با ارزشی برای ارائه به جامعه دارند. این تفکر که فعالیتهای روزمره آنها به وسیله جامعه ارزش دهی میشود. مشارکت اجتماعی باوری است که طبق آن فرد خود را عضو حیاتی اجتماع می داندو فکر می کند چیز ارزشمندی برای عرضه به دنیا دارد.تا در دنیایی که صرفاٌ به دلیل انسان بودن برای وی ارزش قائل است سهیم باشد.سام آرام؛(۱۳۹۱)
۳۱-۲-۳-۳- نظریهی مددکاری اجتماعی شناختی– رفتاری: مددکاری اجتماعی شناختی– رفتاری بر پایه دو دسته از مدل های رفتاری و شناختی شکل گرفته است. مدل های رفتاری بر گرفته از تئوریهای یادگیری و مدلهای شناختی بر گرفته از تئوری های پردازش اطلاعات هستند. فرایند مداخله مددکاریاجتماعی براساس نظریهی رفتاری عبارتنداز: ۱- کشف رفتار مسئله دار ۲- شناخت اولویت مسائل رفتاری و شرایط ماندگاری آنها ۳- اجرا و ۴- خاتمه و پیگیری .
شناخت درمانی پس از نظریه رفتاری شکل گرفته است. قدرت تفکر انسان را به عنوا ن محور اصلی برای درمان در نظر گرفته میشود. شناخت درمانی به منظور بر طرف کردن کاستیهای رفتار درمانی توسعه پیدا کرد رویکرد شناختی در مددکاری اجتماعی بر این عقیده استوار است که تفکر فرد رفتار وهیجانات او را تعیین می کنند. نظریه پردازان شناختی و مددکاران شناختی معتقدند که مددکارخوب پیش از هر چیز به مراجع کمک می کند که تعریف، چالش والگو های تفکر که بر عملکرد نامطلوب هیجانی، رفتاری یا حل مسئله او تاثیر می گذارند را بشناسد و عقاید اشتباه و افکار مخرب و گفتگو های درونی غیر منطقی را که به احساسات و رفتار های نا مطلوب منجر میشود، بشناسد.
عمل
احساس
فکر
شکل شماره ۴: الگوی عمومی مورد استفاده در تئوری شناختی– رفتاری
هدف مددکاری اجتماعی شناختی– رفتاری افزایش رفتارهای مطلوب و کاهش رفتارهای نامطلوب به منظوراینکه مددجو بتواند عملکرد خود را روز به روز و لحظه به لحظه ارتقاء بخشد.سام آرام؛(۱۳۹۱)
۳۱-۲-۳-۴- نظریهیادگیری اجتماعی: بندورا[۹۵](۱۹۷۷) این اندیشه را با این استدلال که بیشترین یادگیری به واسطه اداراکات و تفکر افراد درباره آنچه که تجربه می کنند حاصل میشود، گسترش داد. افراد به واسطه تقلید از دیگران و سرمشق قرار دادن کسانی که در پیرامون آنها هستند، یاد میگیرند کمک کردن به این فرایند میتواند درمان را تقویت کند. مالکوم پین؛(۱۳۹۱)، بندورا در قالب نظریه یادگیری اجتماعی بر این نکته تأکید نمود که تقلید رفتارهای دیگران موجب یادگیری رفتار جدید میشود.
سام آرام؛(۱۳۹۱)، رویکردهای یادگیری اجتماعی، سازگاری انسان را مانند حل مسئله یا رفتار کنار آمدن در نظر میگیرند. منظور از کنار آمدن، میزان یا درجهای است که افراد میتوانند سه چالش مهمی را که برای موجودیت آن به وجود میآید، برطرف و یا حداقل کنترل نمایند. این چالشها عبارتنداز:
چالشهای مستقیم حاصل از محیط فیزیکی
چالشهای ناشی از محدودیت
چالشهای بین فردی مربوط به محیط
دیدگاه یادگیری اجتماعی، سازگاری با قابلیت انطباقی فرد را به عنوان توانایی وی در برآورده سازی کنار آمدن با فشارهای روانی و مشکلات، همراه با حداقل بینظمی و در جریان مداوم زندگی که پیامدهای فوری و درازمدت رفتار را در برمیگیرد، مورد توجه قرار میدهد. کوهسالی؛(۱۳۸۵).
بینشی؛(۱۳۸۵) اعتقاد دارد کلیهی رفتارها آموختنی است و براین مبنا همین طور که میتوان یک رفتار مناسب و غیر انطباقی را آموخت، امکان یاد زدایی و رفع آن نیز وجود دارد. گر چه به علت استحکام پارهای روشهای ناسازگارانه و فرایند تقویت این رفتارها در جریان آموختن آنها، یاد زدایی این رفتارها مشکل و احتمالاً نیاز به زمان زیادی دارد، اما انجام این کار ممکن است، افراد ناسازگار این یادگیری معیوب را از طریق الگوهای نامناسب در خانه، مدرسه، محل کار و…. آموختهاند و مطابق با قوانین تقویت این رفتارهای آنان استحکام یافته است. به علاوه این الگوهای معیوب، رشد عزت نفس را به مخاطره میاندازد که منجر به واکنشهای ناسازگارانه در مقابل رویدادها میشود.
۳۱-۲-۴- دیدگاه ها و مکاتب
۳۱-۲-۴-۱- دیدگاه روان تحلیلی: ازدیدگاه روان تحلیلی به فردی سازگار گفته میشود که خود قوی و سالمی داشته باشد و بتواند میان دو پایگاه شخصیت یعنی نهاد و فراخود تعادل و هماهنگی ایجاد کند تا بتواند به وظایف خود به خوبی عمل کند. براساس این دیدگاه اضطراب اساس تمام هنجارهای روانی است. بنابراین تعریف، اضطراب در اصل انسان را برای خطر تجهیز میکند. اضطراب بر سه نوع است: اضطراب واقعی یا عینی، اضطراب نوروتیک و اضطراب اخلاقی. به نظر فروید هر فردی برای دفاع خود در برابر بروز تمایلات نهاد و فشارهای فراخود دست به برخی از اعمال ناخودآگاه میزند که به آن مکانیسمهای دفاعی میگویند. او معتقد بود که مکانیسمهای دفاعی دو عمل را انجام میدهد یا از بروز تمایلات از مرز ناخودآگاهی به آگاهی جلوگیری میکنند و یا آنها را به نحوی مسخ میکنند که از شدت اولیهشان به مقدار محسوس کاسته میشود. شاملو؛(۱۳۸۴).
درگسترهی تکامل شخصیت و فراهم کردن شرایط فعالیتهای درون روانی، خود از سوی نهاد و فراخود تحت فشار قرار میگیرد و باید به تعارض بین خود و فراخود پایان دهد. موفقیت در این راه به رشد وشکلگیری ظرفیت خود ارتباط دارد و شکلگیری شخصیت خود، نقش و وراثت و فراخود، نقش اوامر و نواهی تبلوریافته از سوی بزرگسالان را در رشد شخصیت فرد بر عهده دارند. پس هر دو به نحوی نقش گذشته را ایفا میکنند در حالی که خود نقش کنونی را بر عهده دارد و مسئولیت سازگاری فرد با محیط را به دوش میکشد. منصور؛(۱۳۸۶).
دراین دیدگاه، شخصیت آدمی همانند یک انرژی تصور میشود که در یک تقسیم بندی کلی از سه نظام تشکیل شده است. هر یک از این سه نظام نیروهای روانی مشخص دارند که در درون یک سیستم کلی شخصیت در حال فعل و انفعال و تأثیرگذاری بر یکدیگر هستند. نیروهای فوق مبتنی بر تعارض پایگاههای مربوطه میباشند. بنابراین دیدگاه، رفتار و حالات آدمیان جمله رفتارهای سازگار، نتیجه ی عملکرداین نیروهای روانی است و ریشه همه ناسازگاریها در تجربیات کودکی و در رابطه با چگونگی گذراندن مراحل تحول جستجو میشود. در این راستا، ناسازگاری، به دلیل وجود تعامل بین تکانههایی که درجستجوی تخلیه و رهایی هستند به وجود میآید. وقتی تکانهها نتوانستند در هوشیاری تحمل شوند و فرد نتواند بطور مؤثری در برابرآن دفاع کند، من راه دیگری ندارد جز این که نشانههای ناسازگاری ایجاد نماید که در این صورت هدف رفتار ناسازگار، کاهش تنش یا تعارض است. در این دیدگاه، انسان سازگار به کسی گفته میشود که توانایی و قدرت پردازش صحیح اطلاعات را دارد و به دلیل این توانایی یک نظام ارزشی واقع بینانه برای خود تنظیم مینماید تا تحت تأثیر نوسانات روانی دردناک و اختلاف با دیگران آسیب نبیند. این روند به او کمک میکند تا به احساس بهتری دست یابد. کوهسالی؛(۱۳۸۵).
۳۱-۲-۴-۲- دیدگاه علوم رفتاری
سازگاری از نظر علوم رفتاری عبارت است از:
عمل برقراری رابطه رضایت بخش میان فرد و محیط
عمل پذیری و کردار مناسب و موافق محیط و تغییرات فیزیکی
سازگاری موجود زنده با تغییرات درونی و بیرونی.کوهسالی؛(۱۳۸۵).
۳۱-۲-۴- ۳- دیدگاه زیستی- روانی- اجتماعی
دیدگاه زیستی- روانی- اجتماعی به صورت تلویحی مدلی از سلامتی ارائه میکند که شامل حالت ذهنی، توانایی عنوان کیفیت زندگی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتهاند. در نظام پیاژه[۹۶] سازش تعادل بین درونسازی و برونسازی است. میتوان سازش را مجموعهای از روابط دانست که انسان خود را بین آنهاقرار میدهد. چنین وضعیتی در نتیجهی مجموع واکنشهایی است که فرد به وسیله ی آنهارفتار خود را تغییر میدهد تا بتواند به گونهای موزون بر شرایط محیطی معین یا تجربهای جدید، پاسخ دهد. همانطور که به نظر میرسد مفهوم سازش زیستی معنایی نسبتاً دقیق داشته باشد ولی وقتی جنبهه ای روانی- اجتماعی سازگاری آدمی مطرح میشود مسئلهی بسیار پیچیده میگردد. چرا که این سازگاری شخصاً به خاطر حیات صورت نمیگیرد. از دیدگاه روانی- اجتماعی سازگاری به خودی خود به طور انتزاعی وجود دارد. فرد یا چیزی یا موقعیتی و یا یک محیط اجتماعی سازش یافته است که در ضوابط و معیارهای آن وآستانهی خودداری از سازش را مشخص میکند. بنابراین بدون توجه به جنبهه ای روانی- اجتماعی مشکل است که بتوان حد و مرز این مفهوم را برای انسان، مشخص کرد. شادمان؛(۱۳۸۳)
۳۱-۲-۴-۴- سازگاری اجتماعی در مکتب انسانگرایی
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |