هنگامی که مصرف کننده در مورد کالای مد نظر خود درگیری ذهنی زیادی ندارد، در این حالت برای جلب مخاطبان در راستای یادگیری و به خاطر سپردن پیام، بهتر است در پیام های تبلیغاتی از تصاویر یا جاذبه های احساسی برای به خاطر سپردن محصول استفاده شود؛ مثلا یک صحنه بسیار جذاب و یک موزیک زیبا می تواند سبب به خاطر سپردن کالاهای کم بهایی همانند صابون، شیر و سایر کالاهای مصرفی کم بها شود و نگرش مثبتی را در مصرف کنندگان، نسبت به کالا ایجاد کند. با بهره گرفتن از روش سطحی پردازش اطلاعات (مشکل گشایی محدود) برای ترغیب مصرف کنندگان در پیام تبلیغاتی به عنوان مثال جهت فروش بیمه، باید بر جاذبه های احساسی همانند عشق و علاقه به آینده ی اعضای خانواده تاکید شود (بیرانوند، ۱۳۸۹ : ۱۸۰).
مراحل تصمیم گیری و اقدام به خرید مشتمل بر چهار گام می باشد که عبارتنداز: ادراک مصرف کننده، آگاهی، فهم و ترغیب.
گام اول – ادراک مصرف کننده : افراد در فروشگاه ها از جلوی قفسه های حاوی محصولاتی که در بسته های متنوع قرار دارند، می گذرند به طوریکه پژوهشات در کشور آمریکا نشان می دهد، دریک فروشگاه بزرگی که دارای۳۰۰۰۰ تا۴۰۰۰۰ قلم کالا می باشد، یک مصرف کننده فقط می تواند کمتر از۱۰۰ قلم از این کالاها را ببیند وبا خرید حدود ۱۴ قلم کالا، فروشگاه را ترک کند؛ تنها بسته هایی که حضورشان درک می گردد شانس حضور در سبد خرید مصرف کننده را دارا می باشند. تولید کنندگان برای فروش نیازمند مکث خریدار به هنگام عبور در جلوی بسته ی حاوی محصولات خویش می باشند.
گام دوم – آگاهی : آگاهی که همان شناخت محصول، آشنایی با مزایا وخصوصیات کالا می باشد از طریق عکس و تصویر طراحی شده ی کالا ومتن درج شده راجع به مزایای کالا برروی بسته کالا حاصل می شود .
گام سوم – فهم : فهم یعنی تلاش آگاهانه فکر برای دانستن، آگاهی وتوجه در گام اول پاسخی تقریباً غیر منفعل است اما فهم پاسخی فعال از جانب مخاطب می باشد.
گام چهارم – ترغیب : یعنی ایجاد نوعی جاذبه در مخاطب که منجر به خرید کالا خواهد گردید، که از طریق دلایل منطقی یا تکیه بر عواطف مخاطب صورت می گیرد (اسماعیل پور،۱۳۷۷: ۶۳).
۶٫۱۹٫۱- روششناسی سولومون در مورد فرایند مصرف
۱٫۶٫۱۹٫۱- فرایند تصمیم قبل از خرید
در این مرحله مصرفکننده نیازی را درک میکند و برای حل مسألهای که تشخیص داده و نیز برای ایجاد تعادل در بین وضعیت مطلوب و وضعیت موجود خود، برانگیخته میشود. هنگامی که مصرفکننده بین حالت مطلوب و حالت موجود اختلافی را احساس کند در واقع مسألهای ایجاد میشود. منظور از مساله، تشخیص هدفی است که مصرفکننده آرزوی دست یافتن به آن را دارد. بنابراین، مساله میتواند نیاز به یک کالای مشخص، یا به دست آوردن سلامتی با یک قرص آسپیرین یا سرمایهگذاری خوب برروی یک موضوع معین و… باشد (سولومون، ۱۹۹۴، ۵۰۴). زمانی که یکی از نیازهای اساسی انسان موجب به وجودآمدن انگیزه جهت خرید محصول و یا خدمات معینی شود، میتوان گفت محرک درونی او فعال شده است. این محرک درونی میتواند به وسیله یک محرک بیرونی شدت یابد. بازایاب حرفهای علاوه بر تشخیص نیازها و مسائل، علل بروز آن مسائل را نیز بررسی میکند. به عبارتی، بازاریابی در این مرحله نوعی علم و مهارت تحریک و تشخیص نیازهاست (ونوس و همکاران، ۱۳۸۳، ۱۱۳).
بهطور کلی فرایند تشخیص مساله یا توسط خود فرد انجام میپذیرد و یا این که دیگران فرد را از وجود نیاز یا مسألهای آگاه مینمایند. برای مثال، نیاز به خرید مسکن جدید که فرد یا خود از این نیاز آگاه میشود و یا این که دیگران او را از وضعیت نامناسب مسکن فعلی و نیاز به خرید مسکن نو باخبرمیسازند. هنگامی که انگیزه موردنظر در مصرفکننده ایجاد شد او به دنبال کسب اطلاعات از منابع مختلف برمیآید. در صورتی که منابع جمع آوری شده به قدر کافی او را توجیه نماید و محصول موردنظر در دسترس باشد او اقدام به خرید کالای موردنیاز میکند، در غیراینصورت آن تصمیم را به حافظه میسپارد و در صدد کسب اطلاعات بیشتری برمیآید (کاتلر و آرمسترانگ، ۱۳۷۹، ۲۳۶).
در آغاز فرایند کسب اطلاعات، فرد ممکن است ابتدا به تجربیات پیشین خود رجوع کند که این عمل را «کاوش درونی» مینامند. مثلاً در مورد محصولاتی که مصرف همیشگی دارد مانند شامپو این مرحله کافی است، گاهی اوقات نیز فرد برای کسب اطلاعات موردنیاز به کاوش خارجی پردازد (ونوس و همکاران، ۱۳۸۳، ۱۱۳)؛ منابع کاوش خارجی عبارتند از منابع عمومی مانند رسانههای گروهی، سازمانهایقیمتگذاری،منابعبازرگانی مانند تبلیغات، فروشندگان، واسطهها، نمایشگاهها و منابع تجربی مانند استفاده از محصول، امتحال محصول و… ، معمولاً مصرفکننده از منابع بازرگانی وعوامل تحت کنترل بازاریاب، بیشترین اطلاعات را در مورد محصول جمع آوری می کند ولی مؤثرترین منابعهمان منابع شخصی میباشند، بهطوری که منابع بازاریابی و بازرگانی، مصرفکننده و خریدار را از م
حصول آگاه میسازند ولی منابع شخصی
مشروعیت محصول را تأیید مینمایند(کاتلر و آرمسترانگ، ۱۳۷۹، ۲۳۷). یکی ازمنابع اثرگذار در جستوجوی خارجی برای جمع آوری اطلاعات تبلیغات رسانهای است. در بسیاری مواقع تبلیغات تجاری توانستهاند اطلاعات لازم را جهت تصمیمگیری در اختیار مصرفکننده قرار دهد و در تصمیمسازی او مؤثر واقع شود.
۲٫۶٫۱۹٫۱- فرایند تصمیم در حال خرید
مصرفکننده پس از جمع آوری اطلاعات از منبع متفاوت، آنها را سبک و سنگین میکند و از بین گزینههای مختلف خرید، برترین گزینه را انتخاب می کند. لازم به ذکر است که جدا کردن این مرحله از مرحله قبل به سختی انجام میگیرد. اما میتوان گفت آنچه بین قصد خرید و تصمیم به خرید قرار می گیرد به دو عامل زیر بر میگردد:
– نگرش و طرز فکر دیگران
– عوامل موقعیتی غیرقابل انتظار
هنگام ارزیابی، مصرفکننده، با معیارهای کمی و کیفی مختلف اطلاعات را ارزیابی میکند و براساس آن معیارها، در محدودهای مشخص، تصمیم خرید خود را اتخاذ میکند. در این زمان هنر فروش و فروشندگی و میزان تسلط بر ابزارهای ترویج و پیشبرد فروش و متقاعدسازی مشتری نقش و اهمیت بسزایی دارند و در واقع میتوان گفت در این مرحله تمام فعالیتهای بازاریابی از قوه به فعل در میآید (لودون و دلا بیتا، ۱۹۹۳، ۵۱۳). اگر بازاریاب بتواند از فرایند ارزیابی اطلاعات توسط مصرفکننده آگاه شود و فرایند تصمیم به خرید او را به دقت زیرنظر داشته باشد میتواند نقش کاملاً مؤثر و کارآمدی در فروش و بازاریابی داشته باشد. در این مسیر او باید تمامی معیارهای ارزیابی اطلاعات (کمی و کیفی) را دستهبندی نموده و ضریبهای اهمیت متفاوتی برای هر یک از آنها قائل شود.
۳٫۶٫۱۹٫۱- فرایند بعد از خرید
مصرفکننده پس از خرید کالا آن را مورد استفاده قرار میدهد و معیارهایی را که بیش از خرید در نظر داشته با معیارهایی که هماکنون در مورد محصول تحقق مییابد مورد مقایسه قرار میدهد. به عبارتی، انتظاراتی که مصرفکننده قبل از خرید کالای موردنظر داشته است با نقشهایی که کالا پس از خرید ایفا میکند، مورد سنجش قرار میگیرد در صورتی که انتظارات او برآورده شود او از خرید خود لذت میبرد و در غیراین صورت تصویری بسیاری منفی از کالا در ذهن مصرفکننده برجای خواهد ماند (شفمن، ۱۹۹۷، ۲۷۱). پس از خرید، مصرفکننده اطلاعات جمع آوری شده در مرحله قبل را در صورت متناسب بودن با انتظارات وی، به عنوان «تجربیات مثبت» به ذهن خود میسپارد و به عنوان یک منبع اطلاعاتی به دیگران عرضه میکند. در صورت عدم سنخیت آن اطلاعات با انتظارات قبلی او، تحتعنوان «تجربیات منفی» آن اطلاعات کمکم به دست فراموشی سپرده میشود و به عنوان اطلاعات غیرواقعی قلمداد میگردند. بر این اساس میتوان گفت که اثرات آن در مرحله بعد یعنی تصمیمات خرید آینده به وقوع میپیوندد.
۴٫۶٫۱۹٫۱- فرایند تصمیم برای آینده (بعد از خرید)
بعد از خرید محصول توسط مصرفکننده، کار بازاریاب پایان نمیپذیرد. رفتاری که مصرفکننده پس