ارزیابی و قضاوت فرد بهعنوان عضوی از خانواده را عزتنفس خانوادگی میگویند که در اثر تعامل فرد با اعضاء خانواده در او به وجود میآید. نوع رابطه متقابل فرد با پدر، مادر، برادران و خواهران و سایر اعضاء خانواده و اینکه فرد تا چه اندازه توسط آن ها پذیرفتهشده است، در چگونگی نگرش او نسبت به خود مؤثر است و عزتنفس خانوادگی او را تعیین میکند.
عزتنفس کلی
عزتنفس کلی به ارزیابی و قضاوت فرد نسبت به کلیه ارزشهای خود اطلاق میشود که این جنبه از عزتنفس، سایر جنبههای فوق را در خود دارد و درواقع به آن ها نوعی وحدت و یکپارچگی میبخشد. فردی که عزتنفس کلی مثبتی دارد، از کلیه جهات بدنی، اجتماعی، خانوادگی و تحصیلی، خود را مطلوب و خوب میداند. او نگرش مثبت خود را از واکنش مثبت اعضاء خانواده، همسالان، معلمین و تواناییهای بدنی خود کسب نموده است. چنین فردی، بهتر میتواند با مشکل خود مقابله کند (اسلامی نسب، ۱۳۷۳)
خودپنداره بهصورت مجموعه باورهایی که شخص درباره خود دارد، تعریف میشود. به عبارتی هر فردی، باورهای خود درباره خودش را، خودش فراهم میآورد که اصطلاحاً خودپنداره نامیده میشود. در شکلگیری خودپنداره منابع زیادی وارد عمل میشود: واکنشهای دیگران، مشاهده رفتارهای خود، مقایسه خود با اشخاصی که به او شباهت دارند و در همان محیط زندگی میکنند. درحالیکه عزتنفس عبارت از ارزیابی شخص از ویژگیهای خاص خود است. بنابراین، خیلی ساده میتوان گفت که عزتنفس یعنی احساسی که فرد نسبت به خود دارد (گنجی، ۱۳۸۱).
نحوه شکلگیری عزتنفس:
عزتنفس در هر فرد بر اساس ترکیبی از اطلاعات عینی در مورد خودش و ارزشهای ذهنی که برای آن اطلاعات قائل است بنانهاده میشود. نحوه شکلگیری عزتنفس را از طریق تفکر در مورد ((خود ادراکشده)) و ((خود ایدئال)) میتوان بررسی کرد خود ادراکشده همان خود پندار است؛ یعنی دیدگاه عینی فرد در مورد مهارتها صفات و ویژگیهایی که در خود میبیند یا فاقد آن است. خود ایدئال عبارت است از اینکه هر فرد دوست دارد خود داشته باشد زمانی که خود ادراکشده و خود ایدئال باهم همتراز باشند. فرد از عزتنفس بالایی برخوردار است (پپ و همکاران ۱۹۸۹).
مفهوم خود منفی (تصور بد از خود):
بیمارانی که تصور بد از خوددارند معمولاً برداشت منفی از خود و دنیادارند، محتوی فکر معمولاً بهصورت نشخوار ذهنی و غیر هذیانی در مورد نیستی، گناه، خودکشی و مرگ است. بسیاری از بیماران قرائن کاهش سرعت و حجم کلام نشان داده و پرسشها با کلمات کوتاه و بهکندی واکنش نشان میدهند. تقریباً ۱۰ در صد بیماران افسرده علائم بارز اختلال تفکر معمولاً بهصورت وقفه تکلم، فقر عمیق محتوی کلام یا حاشیه پردازی قابلتوجه دارند (کاپلان سادوک -۱۳۷۳).
آن ها خود را ناتوانتر از این میبینند که بر مشکلات فائق آیند، احساس حقارت خود را با ذکر این عبارت که من ناتوانم، قدرت انجام این کار را ندارم، این کار برای من سنگین است و… بیان میکنند و در حال ناراحتاند از اینکه نمیتوانند بر اساس خود عمل کنند و بهپیش روند، در برابر شکست زود مأیوس و افسرده میشود. کسی که تصور بد از خود دارد احساس خستگی میکند، حتی اگر ساعتها خوابیده باشد بازهم بیحال و بدون انرژی است. هیچچیز به نظرش جالب نیست و حالت بیتفاوتی دارد. اغلب آرزو میکند ایکاش میتوانست چیزی پیدا کند که موجب به حرکت درآوردن و دمیدن روح زندگی او میشود ولی به نظر او هیچچیز حتی ارزش امتحان کردن را هم ندارد. البته باید راهی برای حل این مشکل بزرگ در دانش آموزان پیدا کرد.(رضازاده،۱۳۷۶).
ضعف اعتمادبهنفس:
ضعف اعتمادبهنفس ناشی از قضاوت بیرحمانه و سختگیرانه در مورد خودمان است فردی که فاقد اعتمادبهنفس است، خود را انسانی نالایق، بیارزش و غیرقابلتصور می کند، هرچند که واقعاً چنین نباشد، او در زندگی متکی به قضاوت دیگران است و ضعف اعتمادبهنفس ارتباطی با درجه موفقیت ندارد. چهبسا افرادی که به درجات عالیتر نائل میشوند ولی از عدم اعتمادبهنفس در رنج و عذاباند. دلیل این امر واضح است، چون اینگونه افراد برای به دست آوردن تأیید و تمجید دیگران منتهای سعی و جدیت را بکار میبرند و درنتیجه به موقعیتهای شایان نائل میشوند. بدین ترتیب رفتار و کار عالی از طرف این گروه صرفاً رشوهای به دنیا و درخواست و تقاضایی برای گرفتن تأیید است. این تأیید برای از هم پاشیدن احساس درونی، عدم اعتمادبهنفس کافی نبوده و فقط داروی مسکن است درنتیجه شخص درمان نیافته و همچنان برای به دست آوردن تائید دیگران جانفشانیمیکند. او با دریافت تائید از طرف دیگران فقط پردهای درون ضعف اعتمادبهنفس خود را میکشد که با کوچکترین نسیمی به کنار میرود. مشکل اعتمادبهنفس با عدم شناخت فرد ارتباط مستقیم دارد. دخترانی که فاقد اعتمادبهنفس هستند، در شرایطی هستند که وضع عادی از خود بروز نمیدهند، قادر به آن نیستند که سر پای خویش بایستند و برای خود شخصاً تصمیم بگیرند. شاید در این امر سرکوفتها، تحقیرها، ملامتها و شاید هم در مواردی عدم پذیرش ازنظر جنسیت در این امر مؤثر باشد.(رضازاده، ۱۳۷۶).
عوامل مؤثر بر عزتنفس:
علیرغم ثبات کلی عزتنفس، بسیاری از موقعیتها میتوانند باعث گردند که ما حداقل بهطور موقت در مورد خودمان احساس بهتری پیدا کنیم (سلحشور، ۱۳۷۹).
در مطالعات میدانی،
تجربیات موفقیت عزتنفس را بالا میبرد، مثالهایی از این نوع شامل یادگیری شنا در یک اردوی تابستانی مورد ارزیابی مثبت قرار گرفتن توسط فردی از جنس مخالف بعد از اولین وعده ملاقات و… است. (سلحشور،۱۳۷۹).
در یک موقعیت آزمایشی ارزیابیهای خوب از عملکرد فردی باعث افزایش عزتنفس و ارزیابی بد باعث کاهش آن شد. درصورتیکه آزمودنی مشروبات الکلی نوشیده باشد. عملکرد ضعیف و شکست را به آن نسبت میدهد.
یافتههایی که باعث میشود ما در خود امتیازدهی متناسب داشته باشیم این است که خلق منفی و افسرده نیز عزتنفس را متأثر میسازد و بهوسیله یک خلق مثبت عزتنفس افزایش و توسط یک خلق منفی کاهش مییابد.(سلحشور،۱۳۷۹).
ویژگیهای شخصی که عزتنفس بالا دارد:
۱-مستقل عمل میکند: در مورد مسائلی چون استفاده از: وقت، پول، حرفه، لباس و مانند اینها، خود دست به تصمیمگیری و انتخاب میزند.
۲-مسؤولیت پذیر است: سریع و با اطمینان عمل میکند. گاهی مسئولیت ِ کارهای روزانهی خانه را بر عهده میگیرد و حتی دنبال موقعیتهای کاری جدید میرود و بدون آنکه از او خواسته شود، به کمک دیگران میشتابد.
۳-به پیشرفتهایش افتخار میکند: هنگامیکه از پیشرفتهایش، تعریفی به میان میآید، با مسرّت تصدیق میکند و از این بابت احساس رضایتمندی می کند.
۴-به چالشهای جدید مشتاقانه رو میآورد: مشاغل ناآشنا، آموزشها و فعالیتهای جدید، توجهش را جلب میکند و با اطمینان و اتکا به نیروهای درونی، خود را درگیر آن ها میکند.