آشنایی با باورهای بینابینی «کمالگرایی» و «ترس از اضطراب» و روشهای تغییر آنها به منظور درمان وسواس و آشنایی عملی با روش مواجهه به منظور تغییر باورها
دستور جلسه
الف- مرور تکالیف جلسهی قبل و بررسی موفقیت یا عدم موفقیت درمانجویان در انجام آنها
ب- بحث در خصوص دو باور بینابینی دیگر و ارتباط آنها با اختلال وسواس فکری و عملی شامل: «باور کمالگرایی» و «باور ترس از اضطراب»
ج- بحث در خصوص روش های درمان دو باور فوق از طریق روش های تحلیل سود و زیان کمالگرایی، قطع کمالگرایی و مشاهدهی نتایج آن، انجام مواجهه بیشتر با وسواسها و موقعیتهای اجتنابی به منظور افزایش اضطراب و از بین رفتن ترس از اضطراب، رویارویی ذهنی با موضوعات وسواسی و فاجعهسازی از آنها به منظور تجربهی افزایش اضطراب
د- انجام مواجهه با آلودگی و کثیفی از طریق مشاهدهی یک فیلم
شرح جلسه
در ابتدا به بررسی تکالیف جلسه قبل پرداخته و سپس بحث این جلسه مطرح میشود. یکی دیگر از باورهای بینابینی در افراد وسواسی «باور کمالگرایی» است. افراد وسواسی میخواهند کارهایشان را به نحو احسن انجام دهند و همه چیز در حد عالی باشد. به تعبیر دیگر جرأت متوسط بودن را ندارند. اگر درس میخوانند باید همه نمرات در حد عالی باشد، اگر کاری انجام میدهند باید به مراتب عالی در آن کار برسند، اگر مطلبی مینویسند باید در حد عالی و بدون هیچ نقصی باشد. و به دلیل تمایل به کمالگرایی از خیلی از کارهایشان باز میمانند. درحالی که نیرویی که صرف انجام یک کار درحد عالی میشود، میتواند صرف انجام چند ین کار در حد متوسط شود، و از آنجایی که در وسواس بیماران میخواهند کارهایشان بی نقص باشد؛ این بی نقص و عالی بودن به قیمت بازماندن از انجام خیلی از کارها حتی کارهای اصلی تمام میشود. برای از بین رفتن این باور باید سعی کرد کارها را برخلاف تمایل به کمالگرایی انجام داد؛ یعنی کارها خیلی سریع و بدون هیچ دقتی انجام شود و اضطراب حاصل از این متوسط بودن را نیز بایستی تحمل کرد؛ خانه بدون هیچ دقتی و سریع مرتب شود، درسها خیلی سریع خوانده شود، لباس بدون هیچ دقتی خریداری شود و غیره. همچنین میتوان از یک روش تحلیل سود و زیان استفاده کرده و مشاهده کرد که این کمالگرایی به چه قیمتی انجام میشود؛ و کدام ارجح است، انجام چندین کار در حد متوسط و یا انجام یک کار در حد عالی، در حالی که عالی بودن آن در اکثر مواقع ضرورتی نیز ندارد. باور دیگر «ترس از اضطراب» است. در اینجا بیماران فکر میکنند که اضطراب چیز بدی است و اگر مضطرب شدیم امکان ابتلای به بیماریهای مختلف در ما وجود خواهد داشت. احتمال دارد که دیوانه شویم و یا شاید دیوانه باشیم که احساس اضطراب میکنیم. و چون اضطراب چیز بدی است پس باید سعی کرد با انجام کارهای مختلف، از جمله ذکر گفتن اضطراب را کنترل کرد. برای مقابله با این باور غلط باید هنگام اضطراب سعی در کنترل آن نداشت، بلکه بالعکس بایستی افکار را رها کرده و اجازه داد که اضطراب بیاید، راه بهتر آن است که کارهایی انجام دهیم که این اضطراب افزایش یابد. برای مثال اگر از چیزی ترسیدیم و مضطرب شدیم باید در ذهن آن را بزرگ کرده و این افزایش اضطراب را تحمل کنیم.
برای تمرین این افزایش اضطراب از درمانجویان خواسته میشود مواجهه تصوری انجام شده در جلسه قبل را مجدداً تمرین کنند و سعی کنند با سناریوسازی به افکارشان بال و پر داده و اضطراب حاصل را تشدید کنند. در ضمن همانطور که اشاره شد، برای مقابله با باور کمالگرایی از درمانجویان خواسته میشود علاوه بر انجام سریع و بدون وارسی کارها به تحلیل سود و زیان اینگونه رفتارها پرداخته و ببینند در قبال کامل انجام دادن کارها از انجام چه کارهایی بازمانده و این کمالگرایی چه مزایا و چه معایبی دربردارد.
در ضمن به منظور انجام تمرین مواجهه فیلمی با محتوای رویارویی با آلودگی به درمانجویان نشان داده و احساسات هیجانی آنها پس از مشاهده فیلم مورد پرسش قرار میگیرد.
تکلیف
– استفاده از روشهای تحلیل سود و زیان کمالگرایی و سایر روش های مطرح شده و همچنین استفاده از روش های مختلف مواجهه به منظور افزایش اضطراب برای مقابله با باور ترس از اضطراب
– انجام مجدد تکلیف مواجهه تصوری انجام شده در جلسهی قبل
جلسهی چهارم: درمان باورهای بینابینی
هدف
آشنایی با باورهای بینابینی « عدم تحمل عدم قطعیت» و «بالا بردن احتمال خطر» و روشهای تغییر آنها به منظور درمان وسواس و آشنایی عملی با روش مواجهه در جلسه درمانی به منظور تغییر باورها
دستور جلسه
الف- مرور تکالیف جلسهی قبل و بررسی موفقیت یا عدم موفقیت درمانجویان در اجرای تکالیف
ب- بحث در خصوص دو باور بینابینی دیگر تحت عنوان «عدم تحمل عدم قطعیت» و « بالابردن احتمال خطر»
ج- بحث در خصوص روش های درمان دو باور فوق از طریق اطمینانجویی به صورت مستقیم و غیرمستقیم
ه- انجام مواجهه عملی در جلسهی درمانی به منظور تضعیف باورها
شرح جلسه
در ابتدا تکالیف جلسه قبل بررسی و بحث در مورد باوری دیگر مطرح میشود. باور دیگر باور « عدم تحمل عدم قطعیت» است. افراد وسواسی دوست دارند مسائل برایشان قطعی باشد، شرایط نامشخص را نمیتوانند تحمل کنند. ذهن آنها به شرایط مشخص و قطعی عادت کرده و سعی میکنند شرایط عدم قطعیت را از بین ببرند . به این منظور به طور مداوم اطمینانطلبی کرده و از طریق مراجعه به افراد مختلف (پزشکان برای بیماری، مراجع تقلید برای اعمال مذهبی، والدین، دوستان و غیره) میخواهند شرایط عدم قطعیت را از بین ببرند. در حالیکه برای درمان و از بین بردن این باور نباید به خود اطمینان داد بلکه باید با بدترین شرایط مواجه شد و حتی در شرایط شک و تردید برای مثال شک در اینکه در بسته است یا خیر و یا شک در صحیح بودن تصمیم، نباید به خود اطمینان داد؛ بلکه باید بالعکس تأکید کنیم که در بسته نیست و با وجود این، آن را وارسی نمیکنیم. باور دیگر باور «بالابردن احتمال خطر» است.افراد وسواسی احتمال بروز فاجعه یا خطر رابیش از حد برآورده میکنند. اگر آلودگی است این آلودگی به همه جا منتشر خواهد شد، اگر احتمال تصادف است، میزان احتمال خیلی بالاست، در آن حد که باید دست از عمل برداشت و رانندگی نکرد. اگر احتمال آتشسوزی است، این احتمال در حد بالایی است. اگر بیماری است، احتمال آن خیلی زیاد است؛چون این احتمال بالاست پس باید بسیار مراقب بود، رعایت تمام جوانب احتیاط را کرده و بسیار محتاطانه و با دقت کامل عمل کرد. به همین خاطر افراد وسواسی افراد محتاطی هستند که جرأت و جسارت انجام کارها و میزان ریسکپذیری در آنها پایین است و معمولاٌ تا مادامی که از عواقب انجام کار مطمئن نباشند، کاری را انجام نخواهند داد. طریقه مواجهه صحیح با این شرایط و باور آن است که احتیاط نکرده و میزان ریسکپذیری را در خود افزایش داده و اثرات حاصل از آن را مشاهده نمود. و حتی از نظر ذهنی با سناریوسازی احتمال بروز خطرها را افزایش داد. برای مثال فکر کنیم که در بازمانده، دزد آمده و همه چیز را با خود برده است و خانه کاملاً خالی است. در پایان در جلسه درمانی یک مواجهه عملی با آلودگی از طریق آلوده کردن دستها انجام شده و از درمانجویان خواسته میشود که اینآلودگی را حفظ کرده و همه فعالیتهای روزمره را با حفظ این آلودگی انجام دهند و حداقل به مدت ۲۴ساعت آلودگی را حفظ کنند و نمازشان را نیز با تیمم بخوانند. همچنین سعی کنند از موقعیتهایی که از آن اجتناب میکردند اجتناب نکرده و خود را در آن شرایط قرار دهند و در ضمن اطمینان جویی را به هر طریقی به صورت مستقیم و غیرمستقیم قطع کنند.
تکالیف
– تاکید بر انجام تکالیف مطرح شده در جلسات قبل
– قطع اطمینانجویی به صورت مستقیم و غیرمستقیم
– مواجهه با موقعیتهای اجتنابی و قطع تشریفات و تحمل اضطراب حاصل
– نگه داشتن اثرات حاصل از مواجهه دستها با آلودگی به مدت ۲۴ ساعت
جلسهی پنجم: درمان باورهای بینابینی
هدف
آشنایی درمانجویان با باور بینابینی « احساس مسئولیت افراطی» و روشهای تغییر آن به منظور درمان وسواس و آشنایی اجمالی با جایگاه وسواس در مذهب و آشنایی عملی با یکی دیگر از روشهای مواجهه در جلسه درمانی به منظور تغییر باورها
دستور جلسه
الف- مرور تکالیف جلسهی قبل و بررسی نقاط قوت و ضعف درمانجویان در انجام تکالیف
ب- بحث در خصوص باور احساس مسئولیت افراطی
ج- بحث در خصوص روش های کاهش احساس مسئولیت افراطی
د- بحث در خصوص جایگاه وسواس در مذهب و پاسخگویی به سوالات ایجاد شده با توجه به مواجهههای انجام شده توسط درمانجویان
ه- انجام مواجهه عملی از طریق آلوده کردن دستها و پاها در جلسهی درمانی و به چالش کشیدن احساس مسئولیت افراطی از این طریق
شرح جلسه
ابتدا از درمانجویان گزارشی در خصوص وسواسهایشان گرفته و میزان موفقیت آنها در مقابله با افکار، رها کردن آنها، قطع اطمینان جویی وکمالطلبی بررسی میشود. سپس یکی دیگر از باورهای بینابینی به بحث گذاشته میشود. باور دیگری که در افراد وسواسی وجود دارد «باور احساس مسئولیت افراطی» است. بعضی از بیماران وسواسی معتقدند که هر فرد قدرت خاصی در جلوگیری از حوادث و رسیدن آسیب به دیگران دارد، و فکر میکنند باید برای جلوگیری از رسیدن آسیب به دیگران اقدام کرده و اگر اقدامی برای جلوگیری از آسیب انجام ندهند، دچار احساس گناه میشوند. احساس مسئولیت منجر به انجام فعالیتهای زیادی میشود. مثل اینکه اگر من اقدام به شستشو نکنم، همه جا آلوده میشود و مسئولیت آن با من خواهد بود. اگر آتشسوزی شد، مسئولیت آن با من خواهد بود. به دلیل این احساس مسئولیت افراطی، احساس گناه در این افراد زیاد است. برای مقابله با احساس مسئولیت افراطی میتوان از افراد خواست دایرهای رسم کنند و روی آن دایره سهم افراد مختلف را در رخداد یک واقعه (واقعهای که از آن هراسانند) را مشخص کنند، تا ببینند چقدر ممکن است خودشان در بروز این واقعه نقش و سهم داشته باشند. روش دیگر آن است که یک پیوستار رسم کرده و از صفر تا صد را روی آن مدرج کنیم، سپس ببینیم برای هر کاری چه میزان احساس مسئولیت نیاز است. خواهیم دید که بسیاری از کارها احساس مسئولیت خیلی زیاد نمیخواهد و ما در قبال همه افراد و امور مسئول نیستیم یا حداقل مسئولیت در حد بالایی نداریم. بنابراین افراد مبتلا به وسواس باید سعی کنند که با عدم انجام بسیاری از کارها و فعالیتها به احساس مسئولیت افراطی در برابر وقایع پایان دهند. در ضمن به منظور چالش عملی با احساس مسئولیت افراطی، سعی کنند فعالیتهایشان برخلاف این احساس بوده و بگذارند احساس گناه در قبال عدم انجام مسئولیت تصوری افزایش یابد، در برابر این احساس مقاومت کرده و با عدم انجام فعالیتهای غیرضروری ناشی از این احساس در مرحله عمل مشاهده کنند که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و حتی اگر اتفاقی هم افتاد در همه موارد ما مسئول جلوگیری از همه حوادث نیستیم. در این جلسه یک مواجهه عملی هم در جلسه درمان خواهیم داشت. از طریق آلوده کردن دستها و پاها و حفظ اثرات حاصل از آن به مدت ۲۴ساعت. در ضمن از درمانجویان خواسته میشود تکالیفی که تاکنون ذکر و بر آن تأکید شده است را همچنان انجام دهند.
تکلیف
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |